نخودچینخودچی، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

دخی کیوت💗💗(نخودچی من)

یک ارمی و عاشق بی تی اس✨💜:))

واکسن دوماهگی

عسل مامان امروز تو 62 روزگیش آماده شد تا به جنگ میکروبها بره و قوی بشه. دیروز بردیمت بهداشت قد و وزنتو گرفت ولی واکسنتو نزد. دیشب طبق معمول تا صبح بیداربودی هر چی بهت گفتم مامان جون بخواب صبح کسل نباشی واکسن داری به خرجت نرفت که نرفت. القصه صبح ساعت9 با بابایی و خاله رفتیم چقدم شلوغ بود شدیم نفر30 که خوشبختانه خیلیلا نبودن ساعت10 نوبتمون شد. الهی بگردم که به زور از خواب بیدارت کردم و اونام بلافاصله دو تا سرنگ تو پاهات کردن و سریع هم قطره فلج اطفال ریختن تو دهنت.اولش ضعف کردی ولی زودی آروم شدی و تا 2 ساعت بعدشم خوب بودی ولی از ساعت12 با یه جیغ بلند شدی و سه و ساعت و نیم گریه کردی و کبود شدی  الهی بمیرم پاهات درد میکرد بخصوص پای...
25 تير 1392

اولین مهمونی که رفتی

اولین جاییکه بعد تولدت رفتیم خونه مامانی بود.البته بیشتر از مهمونی استراحتگاه واسه من بود .از دست مهمونا و تلفنا فرار کردم و یه هفته ای اونجا خوردمو خوابیدم آخه دکترم گفته بود خوب استراحت نکردی و زیاد نشستی که سمت راست بخیه هات خوب جوش نخورده و هنوز درد و خونریزی داری. اینم عکسای خونه مامانی:  از بسکه صورتتو چنگ انداختی اینجا خاله داره دستکش دستت میکنه و خودتم از اولش داری میگی فقط 3 دقیقه . یعنی فقط 3 دقیقه طول میکشه تا دستکشو در بیارمو وبه شماها بخندم عکسارو به ترتیب برات میزارم به ساعت روی عکسام دقت کن:                                   ...
19 تير 1392

اولین حمام عروسکم

روز سوم اولین حمامتو تو خونمون رفتی و کلی هم کیف کردی. دختر گلم اون تو خوش اخلاق بود و اصلا گریه نمیکرد و تازه خوابشم گرفته بود و بیرونم که اومد بیصدا بود و شیرشو خورد و تخت 4ساعت خوابید. راستی عمه بردت حمام.(عمه این چند روزه و تو بیمارستان خیلی زحمت کشیده) اینم عکسای بعد حمام: ایشاالله حمام عروسیت عزیزدلم. (البته بابات که گفته دختر شوهر نمیدم و خودمم دلم نمیاد که بری.)   ...
19 تير 1392

زردی دخملی

پرنسس من از روز سوم یه کمی زرد شد و من هی گفتم زرده و همه گفتن نیست.باباییت هم نگران بود ولی بزرگترا میگفتن مشکلی نیست. و بالاخره روز چهرم زدمت زیر بغلمو بردمت دکتر و آزمایش .بله زردی داشتی ولی خفیف 12.5 بود دکترت بهت بیلی ناستر داد و گفت ترنجبینم بهش بدین تا بی آب نمونه آخه شیرمم کم بود. الهی مامانت بمیره که انقد موقع خون گرفتن اشک ریختی و ضعف کردی .تازه من گشتم یه آزمایشگاه پیدا کنم که از سر انگشتت خون بگیرن نه از رگت.ولی بازم خیلی اذیت شدی .دفعه اول رو با عمه ام رفتم و کلی هم خودم اشک ریختم.دو روز بعد با بابا رفتیم و تا دیدم اشک تو چشم بابات جمع شد خودمو جمع و جو کردم گفتم گریه نداره واسه سلامتیش لازمه .خداروشکر کن که زود فهمیدیم ولی ...
19 تير 1392

یک ماهگی

هورااااااااااااااااا. دخمل گلم یک ماهه شدی. الهی مامان قربونش بره.ممممممممممممممممماچ. عزیزم امروز بردمت دکتر از اون دوتا دکتر قبلیت خوشم نیومد.امروز بردمت پیش خانم دکتر عتیق پور. با اینکه 700 گرم اضافه کرده بودی بازم گفت طبق منحنی رشد کمهههههههههه!!!!!!!!!! گفت شیرت کمه باید شیرخشک کمکی هم بدی. من نمیخوام تو شیر خشکی بشی عزیزدلم.فک کنم اشتباه کرده. 5سانتم به قدت اضافه شده ولی دورسرتم کمههههههه. عزیزم  منکه دارم همه ی تلاشمو میکنم از قطره شیرافزا و کپسولشو گرفته تا دلستر و رازیانه و زیره و سیرابی و آبگوشت ماهیچه که میخورم.همشم تو داری میک میزنی.تازه سینمم وقتی شیر نمیخوری چیکه چیکه هم میکنه .فک کنم دکی اشتباه کرده مگه ب...
6 تير 1392
1